با خودم قرار گذاشته ام ، به وقت تمام بی خیالی ها ،
توی تمام کافه ها ، خیابان ها ، کتابفروشی ها .
خودم را به صرف انواع قهوه و نوشیدنی و موسیقی و شعر دعوت کرده ام و
خودم را به صرف انواع قهوه و نوشیدنی و موسیقی و شعر دعوت کرده ام و
به قدم زدن روی تمام سنگفرش های پیاده روهای این شهر .
قرار گذاشته ام با خودم و با آسمان و با ابرها ،
که رهاتر از همیشه در آسمان های خیال ، پرواز کنم و در آغوش ابرهای آرامش ، بخوابم .
و بخندم ،
و آرام باشم .
قرار گذاشته ام با کبوترها ، گربه ها ، گنجشک ها ،
با برگ ها ، با قاصدک ها ، با گل ها .
قرار گذاشته ام آنقدر برای خودم باشم که هر جای زندگی که دلم گرفت ؛
که رهاتر از همیشه در آسمان های خیال ، پرواز کنم و در آغوش ابرهای آرامش ، بخوابم .
و بخندم ،
و آرام باشم .
قرار گذاشته ام با کبوترها ، گربه ها ، گنجشک ها ،
با برگ ها ، با قاصدک ها ، با گل ها .
قرار گذاشته ام آنقدر برای خودم باشم که هر جای زندگی که دلم گرفت ؛
با مرورِ حالِ خوبِ این روزهایم بخندم ،
و هر جا که کم آوردم ؛ بی معطلی با خودم توی کافه ای ، خیابانی ، چیزی ، قرار بگذارم .
، ,ها ,ام ,گذاشته ,تمام ,های ,قرار گذاشته ,گذاشته ام ,ها ، ,با خودم ,و با
و هر جا که کم آوردم ؛ بی معطلی با خودم توی کافه ای ، خیابانی ، چیزی ، قرار بگذارم .
درباره این سایت